درمان بیماری وسوسه در طب اسلامی
متون ذیل برگرفته از بیانات آیت الله تبریزیان پیرامون درمان بیماری وسوسه در طب اسلامی در تاریخ 94/01/26 می باشد:
در ذهن انسان اموری خطور میکند، اگر این امور باعث غفلت انسان از خدا و گمراهی شود، وسوسه بهحساب میآید، مانند افکاری که در نماز سراغ انسان میآید و یا افکاری که راجع به دوست داشتن دنیا و یا دوست داشتن زنها بیشازاندازه است.
با توجه به روایات این نوع وسوسه سراغ همه میآید و هرکسی حداقل هر چهل روز یکبار دچار میشود. نوع دیگر وسوسه در امور اعتقادی است، مثل شک در وجود خدا و بهشت و جهنم.
درمان وسوسه
درمانهای وسوسه چهار قسم هستند و اولین قسم دعا و اذکار است.
اولین درمان بیماری وسوسه در طب اسلامی
امام صادق (سلام الله علیه) میفرمایند: «إذا اتاک الشیطان موسوسا لیضلک عن سبیل الحق وینسیک ذکر الله تعالى فاستعذ منه بربک وبربه فانه یؤید الحق على الباطل وینصر المظلوم بقوله عز وجل: ﴿انه لیس له سلطان الذین آمنوا وعلى ربهم یتوکلون﴾»[1]
ترجمه روایت:
«اگر شیطان آمد شمارا وسوسه کند و از راه حق گمراه کند و کاری کند که از یاد خدا غافل شوی، پس پناه ببر به پروردگار خودت و پروردگار خودش، همانا خداوند حق را بر باطل نصرت میدهد و مظلوم را نصرت میدهد، به گفته خداوند شیطان به افرادی که ایمان آوردهاند و به پروردگار خود توکل میکنند سلطه ندارد.»
حضرت علی (سلام الله علیه) در وصیتش به کمیل بن زیاد میفرمایند: «ای کمیل هرگاه شیطان تو را وسوسه کند، این را بگو أعوذ بالله القوی، من الشیطان الغوی، وأعوذ بمحمد الرضی، من شر ما قدر وقضی، وأعوذ بإله الناس، من شر الجنه والناس أجمعین، از شر شیطان در امانخواهی بود هرچند این شیاطین قدرتمند و مانند ابلیس باشند.»[2]
در روایتی آمده: «أن بعض الصحابه شکا إلیه الوسوسه، فقال: یا رسول الله، إن الشیطان قد حال بینی وبین صلواتی، یلبسها علی، فقال رسول الله (صلى الله علیه وآله): ذلک شیطان یقال له: خنزب فإذا أحسست به فتوذ بالله منه، واتفل عن یسارک ثلاثا قال: ففعلت ذلک فاذهب الله عنی.»[17]
ترجمه روایت:
«یکی از اصحاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله) از وسوسه شکایت کرد و عرض کرد، ای رسول خدا شیطان مانع شده از نماز خواندم و همیشه مرا بهاشتباه میاندازد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند این شیطان نامش خنزب است، هرگاه احساس کردی که تو را وسوسه میکند، از او بهسوی خداوند تبارکوتعالی پناه ببر و سه بار آب دهانت را بهطرف چپ خود بینداز، شخص گفت این کار را کردم و این مسئله برطرف شد.» البته این کار را نمیتوان در هنگام نماز انجام داد.
در روایت دیگری آمده: «شخصی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد ای رسول خدا من شکایت میکنم بهسوی شما از وسوسه در نمازم تا جایی که نمیدانم چند رکعت نماز خواندهام، پیامبر (ص) فرمودند هرگاه وارد نماز شدی ران چپت را با انگشت شست دست راست بزن سپس این را بگو بسم الله وبالله توکلت على الله، أعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرجیم، با این کار گردنش را میزنی و او را فراری میدهی.»[18]
امام صادق (سلام الله علیه) میفرمایند: «لیس من مؤمن یمر علیه أربعون صباحا إلا حدث نفسه فلیصل رکعتین ولیستعد بالله من ذلک.»[19]
ترجمه روایت:
«نیست مؤمنی که چهل روز بر او بگذرد مگر اینکه مبتلا به حدیث نفس میشود، آنگاه باید دو رکعت نماز بخواند و از آن به خدا پناه ببرد.»
از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایتشده که: «زمانی که بر سر بیمار حاضر میشد این را میفرمود اذهب الوسواس والبأس رب الناس، اشف وأنت الشافی، لا شفاء إلا شفاؤک.»[20]
دومین درمان بیماری وسوسه در طب اسلامی
گفتن لا اله الا الله گفتن است، در روایت آمده: «سألت أبا عبد الله (علیه السلام) عن الوسوسه وإن کثرت، فقال: لا شئ فیها، تقول: لا إله إلا الله.»[21]
ترجمه روایت:
«از امام صادق (سلام الله علیه) از وسوسه سؤال شد درصورتیکه زیاد شود، امام فرمودند گناهی محسوب نمیشود، لا اله الا الله بگویید تا برطرف شود.»
سومین درمان بیماری وسوسه در طب اسلامی
لاحول ولا قوت الا بالله (حوقله)، در روایت آمده: «کسی به امام باقر (سلام الله علیه) نوشت و شکایت کرد از افکاری که ذهنش خطور میکند، امام پاسخ دادند خداوند اگر بخواهد شمارا ثابت کند، ثابت میکند و اجازه نمیدهد که ابلیس راهی بر شما داشته باشد، قومی به پیامبر (صلی الله علیه و آله) شکایت کردند که افکاری بر آنها عارض میشود، اگر از کوه پرت شوند و تک تکه شوند نزد آنها محبوبتر است تا اینکه این افکار را بگویند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند بهراستی این مسئله را در ذهن خود میبینید، عرض کردند بله، پیامبر (ص) فرمودند قسم به او که جانم در دست اوست این نشانه ایمان عمیق و سالم است و اگر این حالت (افکار و شک در اعتقادات) را پیدا کردید این را بگویید آمنا بالله ورسوله ولا حول ولا قوه إلا بالله.»[22]
از پیامبر (صلی الله علیه و آله) نقلشده: «حضرت آدم (علیه السلام) بهسوی خداوند شکایت کرد از حدیث نفس و اندوه، جبرئیل (علیه السلام) بر حضرت آدم (علیه لاسلام) نازل شد و گفت ای آدم این را بگو لا حول ولا قوه إلا بالله، آدم (علیه السلام) این را گفت و وسوسه و حزن او برطرف شد.»[23]
در روایت آمده: «کسی بهسوی امام صادق (سلام الله علیه) از زیاد آرزو کردن و وسوسه شکایت کرد، امام فرمودند دستت را بر سینهات مرور بده سپس این را بگو بسم الله وبالله محمد رسول الله ولا حول ولا قوه إلا با لله العلی العظیم اللهم امسح عنی ما احذر، سپس دستت بر شکمت مرور بده و سه مرتبه این را بگو، خداوند این وسوسه و آرزو کردن را از شما برطرف میکند، شخص میگوید موارد زیادی اتفاق میافتاد که نمازم را قطع میکردم به خاطر آرزوها و وسوسهای که در سینهام بود و این کاری را که آقای من امام صادق (سلام الله علیه) فرمود انجام دادم سه مرتبه و خداوند این مشکل را از من رفع کرد و بعدازآن دیگر احساس نکردم.»[24]
چهارمین درمان بیماری وسوسه در طب اسلامی
هو الاول و هو الآخر، در روایت آمده: «یکی از اصحاب به پیامبر (صلی الله علیه و آله) از وسوسه شکایت کرد، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند اگر این وسوسه را یافتی در قلب خود این را بگو هو الاول والاخر والظاهر والباطن وهو بکل شئ علیم.»[25]
پنجمین ذکر برای درمان وسوسه در طب اسلامی
توکلت علی الحی الذی لا یموت، در روایت آمده: «شخصی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد ای رسول خدا من از این وسوسه سینه سختی میکشم و من مردی عائله مندم و بدهکارم و نیازمندم، پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند این کلمات را تکرار کن:
توکلت على الحی الذی لا یموت والحمد لله الذی لم یتخذ صاحبه ولا ولدا ولم یکن له شریک فی الملک ولم یکن له ولی من الذل وکبره تکبیرا،
دیری نگذشت که مرد نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) برگشت و گفت ای رسول خدا، خداوند وسوسه سینه را از من برطرف کرد و بدهکاری من را ادا کرد و روزی من هم زیاد شد.»[26]
منابع:
- مصباح الشریعه، امام صادق(ع)، ص۷۹.
- مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری طبرسی، ج۶، ص۴۲۶.
- مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری طبرسی، ج۶، ص۴۲۵.
- الاصول من الکافی، شیخ کلینی، ج۳، ص۳۵۸.
- مکارم الاخلاق، رضی الدین أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۳۲۸.
- بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۵۹، ص۳۰۱.
- الاصول من الکافی، شیخ کلینی، ج۲، ص۴۲۴.
- الاصول من الکافی، شیخ کلینی، ج۲، ص۴۲۵.
- الأمالی، شیخ صدوق، ص۸۵۵.
- طب الأئمه، ابن سابور الزیات، ص۱۱۷.
- مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری طبرسی، ج۶، ص۴۲۵.
- من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۱، ص۳۳۹.