۹ درمان شقیقه در طب اسلامی
آیت الله تبریزیان در سلسله دروس خارج طب، 9 درمان شقیقه در طب اسلامی را بیان می کنند، این بیانات برگرفته از درس ایشان در تاریخ 1394/01/15 می باشد:
شقیقه نوعی سردرد است و تفاوت آن با میگرن این است که میگرن دردی در دو طرف سر است ولی شقیقه دردی در یکنیمه سر است یا نیمه راست یا نیمه چپ.
در روایات سفارشهایی برای پیشگیری و درمان شقیقه آمده است.
اولین راه از 9 درمان شقیقه در طب اسلامی
اولین پیشگیری خوردن پنج جرعه آب گرم قبل از ورود به حمام است، در رساله ذهبیه آمده: «وإذا أردت دخول الحمام وأن لا تجد فی رأسک ما یؤذیک فابدأ قبل دخولک بخمس جرع من ماء فاتر، فإنک تسلم – إنشاء الله تعالى – من وجع الرأس والشقیقه.»[1] [2]
ترجمه روایت:
«هرگاه خواستی به حمام وارد شوی و به مبتلا به سردرد نشوی، قبل از ورود به حمام پنج جرعه آب ولرم بخور، زیرا درمان خواهی شد از سردرد و شقیقه.»
با انجام این کار بدن از درون گرم میشود و آماده ورود به حمام میشود.
دومین درمان شقیقه در طب اسلامی، خوردن ماهی تازه است
در روایت آمده: «ومن خشی الشقیقه والشوصه فلا یؤخر أکل السمک الطری صیفا وشتاء.»[3]
ترجمه روایت:
«کسی که از شقیقه و شوصه (درد دندهها) رنج میبرد، خوردن ماهی تازه را به تأخیر نیاندازد چه در تابستان و چه در زمستان.»
شوصه با درد پهلو تفاوت دارد، شوصه دردی سطحی است و از درمانهای آن مالیدن داروی جامع با آب زعفران بر محل درد است.
سومین درمان شستن پا با آب سرد هنگام خروج از حمام است،
امام صادق (سلام الله علیه) میفرمایند: «اغسلوا أرجلکم بعد خروجکم من الحمام فإنه یذهب بالشقیقه وإذا خرجت فتعمم.»[4]
ترجمه روایت:
«زمانی که از حمام خارج میشوی پاها را با آب بشوی.»
در حمامهای قدیم حوضی لز آب سرد نزدیک در بود که هنگام خروج پا را در آن میشستند، البته در روایت دقیقاً به آب سرد اشاره نشده است.
داروی شافیه، از 9 درمان شقیقه در طب اسلامی
در روایت آمده: «فإذا اتى علیه سته اشهر یؤخذ منه قدر عدسه یسعط به صاحب الشقیقه بالبنفسج فی الجانب الذی فیه العله وذلک على الریق من أول النهار»[5]
ترجمه روایت:
«هرگاه این دارو ششماهه شد (شش ماه از دفن آن زیر جو، خاک یا خاکستر گذشت) بهاندازه یک عدس بگیرد و کسی که شقیقه دارد با روغن بنفشه (حل کند) و در سوراخ بینی و در سمتی که سر درد میکند بریزد، در ناشتا و اول روز.»
هم روغن بنفشه و هم داروی شافیه درمان شقیقه هستند و این دارو اگر خوب درستشده باشد درمان فوری و قطعی است.
حرز امام جواد علیه السلام، درمان شقیقه در طب اسلامی
حرز امام جواد (سلام الله علیه)[6] خواصی دارد که یکی از آنها درمان شقیقه است.
ششمین درمان یکدانه و نصف نخود سفید است،
در مکارم الاخلاق آمده: «برای شقیقه این آیه را بخوانید ﴿رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنتَ الْوَهَّابُ﴾، اگر درمان نشد یکدانه و نصف نخود سفید را خوب آسیاب کنید و سه مرتبه سوره توحید بر آن بخوانید و به بیمار بدهید با آب بخورد.»[7]
حمص در عربی یعنی نخود ولی در روایتی آمده که مراد از حمص همان عدس است ولی چون در اینجا گفته سفید (حمص البیضا) بنابراین منظور همان نخود است زیرا نخود دو نوع سیاه و سفید دارد.
هفتمین درمان همان دعاهای درمان میگرن که برای شقیقه هم قابلاستفاده است.
نسخه طب اسلامی برای درمان شقیقه با دعاء
در روایتی از کتاب طب الائمه آمده: «به امام باقر (سلام الله علیه) شکایت کردم از بیماری شقیقه که هفتهای یک یا دو بار به آن مبتلا میشدم، امام فرمودند دستت را بر آنطرف که درد میکند قرار بده و بگو یا ظاهرا موجودا ویا باطنا غیر مفقود اردد على عبدک الضعیف ایادیک الجمیله عنده واذهب عنه ما به من اذى انک رحیم ودود قدیر، سه مرتبه بگو، انشا الله خوب میشوی.»[8]
آیه درمانی، از موارد 9 درمان شقیقه در طب اسلامی
امام رضا (سلام الله علیه) میفرمایند: «بسم الله الرحمن الرحیم ، ﴿ربنا لا تزغ قلوبنا بعد إذ هدیتنا وهب لنا من لدنک رحمه إنک أنت الوهاب ، ربنا إنک جامع الناس لیوم لا ریب فیه إن الله لا یخلف المیعاد﴾، و این را بنویس:
اللهم إنک لست بإله استحدثناه ولا برب یبیده ذکره ولا معک شرکاء یقضون معک ولا کان قبلک إله ندعوه ونتعوذ به ونتضرع إلیه وندعک ولا أعانک على خلقنا من أحد فنشک فیک ، لا إله إلا أنت وحدک لا شریک لک ، عاف فلان بن فلانه وصل على محمد وأهل بیته.»[9]
منابع:
- بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۵۹، ص۳۳۲.
- الرّساله الذّهبیّه، امام رضا(ع)، ص۲۹.
- بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۵۹، ص۳۲۴.
- بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۷۳، ص۷۹.
- طب الأئمه، ابن سابور الزیات، ص۱۲۶.
- بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۹۱، ص۳۶۲.
- مکارم الاخلاق، رضی الدین أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۳۷۴.
- طب الأئمه، ابن سابور الزیات، ص۲۰.
- مکارم الاخلاق، رضی الدین أبی نصر الحسن بن الفضل الطبرسی، ص۳۷۳.